سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ

اربعین دزفول

علم.دزفول


نوشته شده در دوشنبه 90/10/26ساعت 12:16 صبح توسط خومونی| نظرات ( ) |

 

می دونم شبا تو هیئت عاشقا زبون می گیرن
می دونم به یاد عباس نوکرا علم می گیرن
می دونم شبا تو هیئت عاشقا زبون می گیرن
یاد زینب و رقیه تا حرم امون می گیرن
می دونم شبا تو هیئت عاشقا علم می گیرن
یاد اصغر شیش ماهه ذکر العطش می گیرن
می دونم مثل خیمه ها شبا تو آتیش می میرن
می دونم با چشم گریون طئنه از عالم می گیرن
یاد چشم و مشک عباس تا خود صبح شور می گیرن
میدونین حسین زمان به یاد ستاره ها هست
اگه اشک زدیده افتاد بدونید آقا دعا کرد
می دونم که از غم دل شبا تا صبح ناله کردین
صبح زود به یاد مولا نماز صبح به پا کردین
می دونم که از زمونه به خدا خیری ندیدین
مثل زینب و سکینه توی تاریکی میشینین
می دونم شبا می گفتین
گل زهرا
یابن طاها
بیا مولا
جون سپردیم
با این که مهدی همون جاست
ولی هیچ وقت نمی دیدین
دلم از درد جوونم خونه خونه
واسه اکبر گریه کردین ولی مهدی...
مگه مهدی از حسین نیست
که همه تنهاش گذاشتین
مگه حجت منتقم نیست چرا بی لشکر گذاشتین

 

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر بحق محمد و‌آل محمد


نوشته شده در جمعه 90/10/9ساعت 2:0 عصر توسط ویروس| نظرات ( ) |

 

اگه دست رقیه دیگه طلا نداره

 

اینو یادت بمونه سر بابا رو داره

 

توی خرابه ی شام گفتند به عمه جون دخترک سه ساله

 

چرا قلب رقیه دیگه توون نداره

 

عمه ی مهربونش گفت که دیگه نیازی به قلب خون نداره

 

قلب رقیه هر دم می گه بابا گجایی

 

هر دفعه گفتم بابا منو زدن حسابی

 

تموم بچه های دنیا به من می خندن

 

می گن بابا نداری همش منو می زنن

 

عمه ی مهربونم منو بغل می گیره

 

می گه که گریه نکن عمو ناراحت می شه

 

اون غولای بی ادب عمه جونو می زدن

 

اونا می گفتند دیگه شما بابا ندارید

 

دیگه آروم بشینید آخه صاحب ندارید

 

ولی دلم می گه که امشب بابا ی خوبم پیش رقیه میاد

 

آخه بهم قول داده منو تنها نذاره

 

حالا شما بچه ها اگه بابامو دیدید

 

بهش بگید رقیه منتظرت نشسته

 

منتظرت نشسته تو ی خرابه ی شام

 

می خواد که پرواز کنه ولی بالاش شکسته

 

تو خیمه های سوخته آتیش گرفته جونش

 

بیا و زنده بکن بالاشو دونه دونه

 

می خوام که پرواز کنم پیش عموم ابالفضل

 

تا که عمو ببینه هنوز تشنه ی آبم

 

بعد عموم ابالفضل دیگه آبی نخوردم

 

آخه وفاداریشو میون آب فرات

 

از دشمنای خدا خودم شنیده بودم

 

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج


نوشته شده در چهارشنبه 90/10/7ساعت 6:58 عصر توسط ویروس| نظرات ( ) |